قربون پسرم برم که علاقه شدیدواسه کمک دادن به مامانی داره....
فصل برداشت خرماهامون شده وسخت مشغول کارهستیم واسه اینه که مامانی دیر به نی نی پیج سرمیزنه.
امیرمهدی برای اولین بارکه خرمادیده بودباتعجب وحیرت انگیز نگاهشون میکردتااینکه یه دونه برداشت ومزه اش روچشید دیگه نمیتونستیم حریفش بشیم دوست داشت تند تند له کنه یا بکنه دهنش.اگه حواسم بهش نبود خودشوخفه میکرد البته بخاطره هسته اش.......
امیرمهدی: مامان جون دارم واسه دوست جونیهام خرمای سفارشی جمع میکنم تابراشون بفرستم چیه هی تند تند ازم عکس میگیری بسه ه ه ه ه ه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!