امیر مهدی

امیر مهدی جان تا این لحظه 11 سال و 3 ماه و 16 روز سن دارد

جشن سپاس از مائده های الهی

  اینجا آمفی تئاتر ارگ جدیده پسرم  رفته بودیم جشن خرما،شما هم موقع جشن خواب بودی هیچی ندیدی...حالا افسوس نخورعزیزم انشاالله سال اینده میاییم شما هم میبینی قربونت برم.

 

 خاله های گلم شما هم میتونید یه سفرکوتاه بیایید بم به مدت 5شب اینجا جشن خرما میگیرن کلی برنامه  های جور واجور ومهمان های کشوری اینجا میان وخیلی خیلی خوش میگذره...حتی مراسم نورافشانی  هم داریم کلی مردم ازشهرهای دور و نزدیک میان تماشای مراسم ها!!!

      (اگه امدین قدمتون روی چشم خیلی خوشحال میشیم)



تاریخ : 26 شهریور 1392 - 04:11 | توسط : مامان امیر مهدی | بازدید : 1135 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

سوال فنی امیرمهدی؟؟؟

مامان این چیه بنظرت؟؟؟باهاش چیکار میکنن؟؟؟من عاشق این جور چیزاهستم تا میاد دستم بذارم تودهنم!!!!! دوست جونیهای گلم شما میدونید این چیه دستمه؟؟؟ راستی این عکسم داغه داغه چون رز جونم دلش واسم تنگ شده بود مامانی دراسرع وقت پست جدید گذاشت...

فدات بشم پسر نازمامانی که کنجکاوی بدونی اینی دستت چیه؟؟؟  

(عاشقانه میپرستمت نفس مامان)


تاریخ : 20 شهریور 1392 - 22:37 | توسط : مامان امیر مهدی | بازدید : 2189 | موضوع : وبلاگ | 30 نظر

اولین بار روی پات وایستادی گلم

قربون پسر نازم برم الهی که تو8ماهگی میخواد واسه مامان راه بره... دیروز15/6بود و من تواشپزخونه سرگرم تدارک نهار بودم امیر مهدی هم با اسباب بازیهاش بازی میکرد بابایی هم سرگرم کارای عقب افتاده اش بود

یه لحظه متوجه شدم امیرمهدی سرجاش نیست وقتی رفتم دنبالش دیدم خودشو رسونده به جای کفشی داره دستشو دراز میکنه همینجور نگاهش کردم واشاره به بابایی کردم گفتم به امیرمهدی نگاه کن ببین میخواد چیکارکنه

فداش بشم بعدکلی سعی وتلاش باکمک جاکفشی روی پاهای خودش وایستاد ویه لحظه دستاشو ازاد کرد تامتوجه شد میخواد بیافته سریع خودشونگه داشت.وقتی این حرکتشو دیدم ازخوشحالی نمیدونستم چیکار کنم! بدو بدو رفتم وگرفتمش توبغلم اینقدربوسیدمش که بچم عصبانی شدیه جیغغغغغ کشید (که بابا ول کنید منو بذارید به کارم ادامه بدم)!!!!!!!!!!

Caillou

                                     داااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااالی


تاریخ : 16 شهریور 1392 - 16:40 | توسط : مامان امیر مهدی | بازدید : 1023 | موضوع : وبلاگ | 26 نظر

پسرک خوش ذوق!!!

   به چی میخندی مامان؟؟؟؟؟؟؟؟فدات بشم الهی.انشاالله همیشه خنده رولبات باشه شیرینترازعسل!!!


تاریخ : 12 شهریور 1392 - 19:39 | توسط : مامان امیر مهدی | بازدید : 1018 | موضوع : وبلاگ | 17 نظر

پسرزحمتکش مامانی

قربون پسرم برم که علاقه شدیدواسه کمک دادن به مامانی داره....

فصل برداشت خرماهامون شده وسخت مشغول کارهستیم واسه اینه که مامانی دیر به نی نی پیج سرمیزنه.

امیرمهدی برای اولین بارکه خرمادیده بودباتعجب وحیرت انگیز نگاهشون میکردتااینکه یه دونه برداشت ومزه اش روچشید دیگه نمیتونستیم حریفش بشیم دوست داشت تند تند له کنه یا بکنه دهنش.اگه حواسم بهش نبود خودشوخفه میکرد البته بخاطره هسته اش.......

 

امیرمهدی: مامان جون دارم واسه دوست جونیهام خرمای سفارشی جمع میکنم تابراشون بفرستم چیه هی تند تند ازم عکس میگیری بسه ه ه ه ه ه!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!


تاریخ : 08 شهریور 1392 - 01:23 | توسط : مامان امیر مهدی | بازدید : 1668 | موضوع : وبلاگ | 27 نظر

مرواریدات مبارک عسلم

دیروز2شهریور 92 جشن کوچولویی واست گرفتیم پسرم اماشرمنده شماهستیم مامانی! اخه بابایی فرصت نکردواست کیک بخره! البته بجای کیک، مامان جونی یه اش رشته خوشمزه واست پخت که حتی انگشتات هم باهاش میخوردی.دستشون درد نکنه خیلی زحمت کشیدن.(خاله جونی ها ما رسم داریم آش دندونی درست کنیم) شما چطور؟؟؟؟؟؟؟؟؟

دندونات مبارکت باشه قندعسل مامان.از خدا میخوام مابقی دندوناتم مثل این دومروارید راحت وبدون دردسر بیان بیرون وخودشونو نشون بدن...به افتخارامیرمهدی جون دستتتتتتتتت وجیغغغغغغغغغغغغوهووووووووورررررررررررررراااااااا !!!!!!!!!



تاریخ : 03 شهریور 1392 - 15:53 | توسط : مامان امیر مهدی | بازدید : 1703 | موضوع : وبلاگ | 32 نظر