دیروزجمعه92/7/5 با بابایی ومامانی رفتیم روستاهای اطراف شهرمون خیلی جای باصفایی بودن.جای تمام دوستام خالی بود.
قربون پسرم برم کلی ذوق زده شده بود وخوشحالی میکرد.رفته بودیم( روستای جلگه و روستای زیل وهمچنین سدنساء) که خیلی عظیم بود وخیلی هم زیبا، تازه ازداخل سد هم ماهیگیری کردیم خیلی کیف داد .بادوستای بابا رفتیم وباخانواده هاشونم اشنا شدیم وکلی خوش گذروندیم.که مامان عکسای گل پسرشو واستون میذاره...
اینجا هم جلگه اس وامیرمهدی خوشحال نشسته کنار جوی آب...
اینجاهم رفتی بالای درخت وخیلی هم خوشحالی ...
اینجاهم بابایی چندتا لیموشیرین ازدرخت چیده بودشماخیلی دوست داشتی مزه اش روامتحان کنی که دادم بهت وخیلی هم خوشت امد هنوزم میخواستی...
واینجا رفتیم کنار سدنساءقلاب هارو انداختیم توآب وماهی های خوشمزه گرفتیم...
اینجا هم روستای زیل امدیم که خیلی سرسبز وقشنگ بود...
شما هم داشتی فضولی میکردی ...